شنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۷ - ۰۹:۲۷
۰ نفر

فریده عباسی: نگاه به ایدز به ویژه در جوامع سنت گرا، هیچ گاه نمی‌تواند خنثی باشد؛ اما برخورد‌های غیراحساسی و مبتنی بر واقعیت آن چیزی است که امروزه در برخورد با این موضوع توصیه می‌شود.

ایدز یک بیماری است؛  همان طور که یک بیمار مبتلا به سرطان را محکوم نمی‌کنیم، نسبت به او هم حس همدردی داریم و برایش آرزوی بهبودی می‌کنیم افراد مبتلا به ایدز نیز فارغ از اینکه چگونه به این بیماری دچار شده‌اند نیاز به حمایت دارند؛ حمایتی که نتایج آن بیش از آنکه به این افراد بازگردد، در خدمت جامعه است. طرد‌کردن این افراد و به حاشیه راندن آنها، تنها انکار واقعیتی است که امروزه تمام کشورها با آن درگیرند. با واقع نگری نسبت به این موضوع و پرهیز از بزرگ نمایی و کوچک انگاری، می‌توان از افزایش شمار افرادی که در آینده، آلوده به این ویروس می‌شوند، جلوگیری کرد.

«ف،  ر»، 8 سال پیش زمانی که هنوز 20 سال نداشت، با پسر همسایه شان ازدواج کرد. همه چیز به خوبی سپری می‌شد تا اینکه او متوجه اعتیاد همسر شد اما در خانواده سنتی آنها راهی برای بازگشت نبود، «دختری که ازدواج می‌کند با رخت سفید به خانه بخت می‌رود و با کفن بیرون می‌آید»، بنابراین چاره‌ای نبود جز سوختن و ساختن. تلاش‌های «ف، ر» برای ترک اعتیاد همسرش بی‌نتیجه ماند تا اینکه یک سال پیش، یعنی چند ماه پس از تولد فرزندشان، همسرش بر اثر ایدز فوت کرد. او به خانه پدر بازگشت؛ اما با رخت سیاه و بیماری ایدز و فرزندی که هنوز وضعیت آلوده بودن او به این ویروس مشخص نیست.

از «ف،  ر» می‌پرسم، آیا خانواده‌ات از وضعیت فعلی تو اطلاع دارند؟ می‌گوید:نه، هیچ وقت هم نخواهم گفت. چون برخوردشان را با این موضوع می‌توانم پیش‌بینی کنم. بیشتر به خاطر دخترم چون نمی‌خواهم از همین حالا طرد شود. او پس از فوت همسرش در حالی که با خانواده پدری زندگی می‌کند، برای تامین هزینه‌های زندگی خود و دخترش در یک کارخانه بسته‌بندی مواد غذایی مشغول به کار شده است!

در حالی که اشک در قاب چشمانش حلقه زده، ادامه می‌دهد:  ما خیلی دیر بچه دار شدیم اما متأسفانه زمانی این اتفاق افتاد که بدون آنکه خودم بدانم آلوده به ویروس ایدز،  شده بودم. بعد از زایمان و فوت همسرم، وقتی متوجه این موضوع شدم که کار از کار گذشته بود. دکترها می‌گویند اگر در همان ماه‌های اول بارداری متوجه شده بودم، می‌توانستم بچه را سقط کنم یا با استفاده از دارو تا حد زیادی احتمال ابتلای فرزندم را کاهش دهم. حالا منتظرم دخترم 18 ماهه شود. آزمایش‌ها در این سن نشان می‌دهند که آیا او هم آلوده شده است یا نه!

وقتی همه می‌ترسند

شنیدن داستان زندگی قربانیان ایدز، از زمان و نحوه ابتلا تا مطلع شدن از موضوع و زندگی در سایه ایدز ناراحت‌کننده است، اما وقتی به تمام این دردها، درد طرد شدن و به انزوا کشیده شدن نیز اضافه می‌شود آن وقت داستان ایدز تلخ‌تر می‌شود.

«ن،  زاهدی» 36 سال دارد. او در سال‌های نه چندان دور، نمونه یک زن خوشبخت و مثال‌زدنی بود. همسرش امیر، فارغ‌التحصیل یکی از دانشگاه‌های هند، به‌عنوان استاد دانشگاه مشغول به کار بود و فرزندانش در سایه عشق پدر و مادری که دخترعمو، پسر عمو بودند، دوران کودکی خود را سپری می‌کردند، اما امیر ناگهان به بستر بیماری افتاد. همه چیز با یک سرماخوردگی ساده شروع شد که با طولانی شدن مدت زمان آن، مشکوک به‌نظر می‌رسید. گرچه تشخیص بیماری، ابتدا دشوار به‌نظر می‌آمد، اما آزمایش‌های دقیق‌تر نشان داد امیر مبتلابه ایدز است. از آنجا که هیچ تردیدی درباره گذشته امیر وجود نداشت، عمل جراحی دندان و لثه که در دوران دانشجویی در هند انجام شده بود تنها نقطه تاریک اما اثرگذار در ابتلای او به‌نظر می‌رسید.

«ن،   زاهدی» می‌گوید: امیر از نظر جسمی تحلیل می‌رفت اما آنچه بیشتر او را از پا انداخت، اخراجش از سازمان محل اشتغالش بود که  در نهایت موجب شد تا از دانشگاه نیز استعفا دهد. به مرور که اقوام و آشنایان از موضوع مطلع می‌شدند، بیشتر از ما فاصله می‌گرفتند، حتی بعضی شان از ترس اینکه مبادا مجبور به ملاقات با ما شوند، تماس‌های تلفنی خود را هم قطع کردند. این وضعیت وقتی بدتر شد که آزمایش‌ها نشان داد  من و پسر کوچکم هم آلوده شده‌ایم.

حرف که به اینجا می‌رسد، دیگر نمی‌تواند گریه‌اش را کنترل کند. اشک‌هایش را پاک می‌کند و ادامه می‌دهد: مدتی پس از مراسم تدفین همسرم، مسئولان مدرسه پسرم از من دعوت کردند تا سری به  آنجا بزنم. اول فکر می‌کردم می‌خواهند در گذشت همسرم را تسلیت بگویند، اما این جلسه تبدیل به یک جلسه بازجویی درباره علت مرگ همسرم شد. وقتی به آنها گفتم همسرم بر  اثر سرطان فوت کرده، گفتند ما با مرکز بهداشت منطقه تماس گرفتیم و مطمئن هستیم که همسر شما به‌دلیل ایدز فوت کرده است. حتی آنها اطلاع دادند شما و پسرتان نیز آلوده شده‌اید. آنها به من گفتند خیلی خودخواه هستید که سلامتی این همه انسان را به خطر انداخته اید. هرچه زودتر باید پسرتان را از این مدرسه ببرید و درباره ادامه تحصیل او تصمیم دیگری بگیرید.

زندگی با راز 20 ساله

برخی افراد مبتلا به ایدز هم چنان که به نمونه‌هایی از آنها اشاره شد، بدون پیش‌بینی این موضوع و با پنداری شبیه به بسیاری از ما که این بیماری را همیشه دور از خود فرض می‌کنیم، آلوده شده‌اند. همه آنها وقتی اولین بار متوجه بیماری خود شدند، ترسیدند و خود را در پایان راه زندگی تصور کردند. اما ایدز بیماری‌ای است که گرچه تاکنون درمانی برای آن کشف نشده، اما راه‌های پیشگیری و درمان‌های کنترل‌کننده برای مبتلایان به آن وجود دارد؛ چنان چه «بهروز،  س»، 20 سال است که به قول خودش «مثبت» است. اما در تمام این سال‌ها مثل باقی افراد و حتی بهتر از آنها زندگی می‌کند. زندگی برای او فرصتی است که باید از لحظات آن لذت ببرد. او که مدرس زبان انگلیسی است، با بیماری‌اش مشکل خاصی ندارد، تنها مسئله او در تمام این سال‌ها مطرح کردن این موضوع با خانواده‌اش است؛ خانواده‌ای که نمی‌دانند علت امتناع او از ازدواج چیست.

بهروز، وقتی که دانشجو بود براثر تصادف در بیمارستان بستری شد و مدتی طولانی در حالت کما به سر برد. پزشکان معتقد بودند که بازگشت او به زندگی و حیات دوباره‌اش چیزی جز معجزه نیست، غافل از اینکه معجزه حیات او با ویروس ایدز همراه بود؛ ویروسی که با تزریق خون آلوده در بیمارستان به او منتقل شد.

درد مشترک، زندگی مشترک

بر خلاف باور عمومی هنوز برخی از بیماران مبتلا به ایدز با وجود تمام رنج‌های روحی و جسمی امیدهای زیبایی به زندگی دارند. ازدواج، واژه‌ای نیست که در دنیای ایدز به‌طور مطلق خط بخورد، چنان چه حامد و سمیرا که هر دو آلوده به ایدز هستند یک سال است که زندگی مشترک خود را با توجه به توصیه‌های پزشکی آغاز کرده‌اند. حامد که اهل هنر است در دوره خدمت سربازی به‌علت خالکوبی در پادگان آلوده شده و سمیرا نیز که برادر معتادی داشته، وقتی به‌طور اتفاقی با سرنگ آلوده او تماس پیدا کرده، مبتلا شده است. آنها از زندگی خود راضی هستند و مسئله مشترکشان برای هردو آنها قابل درک است. حامد در بخش مربوط به بیماری ایدز یکی از بیمارستان‌های تهران مشغول به کار است و به‌صورت داوطلبانه کلاس‌های آموزش هنر برای بیماران برگزار می‌کند. آنها در زندگی مشترکشان مشکل خاصی ندارند جز آنکه بهتر است به بچه دار شدن فکر نکنند.

آخرین آمار

آخرین آمار مبتلایان به ایدز از سوی دانشگاه‌های علوم پزشکی، خدمات بهداشتی و درمانی سراسر کشور، 17815 نفر اعلام شده است؛ 8/93 درصد را مردان و 2/6 درصد آن را زنان تشکیل می‌دهند. اما بنا به اظهارات محرز، عضو کمیته کشوری مبارزه با ایدز، گرچه تاکنون تعداد 17 هزار بیمار مبتلا، ثبت شده است اما تخمین زده می‌شود، 90 هزار بیمار ایدزی در کشور وجود داشته باشند. بنابراین اطلاع‌رسانی که منجر به واقع بینی و در نهایت اقدام به موقع می‌شود، تنها با ارائه آمارهای غیرواقعی حل نمی‌شود و این آمارهای پایین از اثرگذاری واقعیت پنهان ایدز کم نمی‌کنند.

درد پنهان

بدنامی بیماری ایدز باعث پایمال شدن حقوق اجتماعی افراد آلوده به این ویروس می‌شود. جامعه، افراد آلوده به ویروس ایدز(HIV) را طرد و از فعالیت‌های اجتماعی محروم می‌کند.اینها همه پیامدهای ناآگاهی جامعه است.

در چنین شرایطی، ایدز قرنطینه‌ای می‌شود که افراد مبتلا و نزدیکان آنها با انزوای آن رانده می‌شوند و این افراد در اوج درد و احساس نیاز به همدردی طرد می‌شوند. همین برخوردها در مواردی موجب شکل گیری حس انتقام‌جویی در برخی از آنها می‌شود و از آنجا که در ظاهر افراد مبتلا،  نشانه‌های خاصی درخصوص بیماری وجود ندارد، می‌توان گفت ایدز هم نفس با همه ما در جامعه زندگی می‌کند یا باید آن را بپذیریم و با مبتلایان آن همراه شویم یا در بی‌خبری و زیر سایه تهدید این بحران، زندگی کنیم.

اگر این بیماران در طرح مسئله خود راحت باشند، اگر حس اعتماد متقابل میان آنها و سایر افراد ایجاد شود، علاوه بر اینکه روحیه آنها در مواجهه با این بیماری تقویت می‌شود، جامعه نیز از تبعاتی که ممکن است از طرد شدن این بیماران پیش آید، نجات پیدا می‌کند.

کد خبر 67165

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز